آشنایی با دادا و سورئالیسم
دادا و دادائیسم
در سالهای 1920 مکاتب افراطی در هنر شکل گرفت. گرایش "دادا" این محصول فشارها و تکانهای روانی ناشی از جنگ جهانی اول، گرایش ضد هنر وانکار گرایانه (نیهیلیستی) بود. هنرمندان دنباله رو این حرکت همه ی ارزشهای عصر خود را به مسخره می گرفتند و معتقد بودند که تمدن معاصر آنها تمدنی دیوانه و بی منطق است. از آنجا که مبنای کار "دادائیست" ها انکار گرایی بود، تفسیر و فهم آثار ایشان دشوار است.
هرچند دادائیسم گرایشی زودگذر بود و در سال 1922 به طور غیر منتظره ای به پایان رسید. معهذا بر حرکتهای هنری بعد از خود تاثیرات قابل توجهی گذاشت.
میان مکتبهای افراطی، دادائیسم و افراطیترینشان است. دادائیسم نوعی ضدهنر و انقلابی برای تغییر و ساختارشکنی مفاهیم هنری است. دادائیسم مجموعهای معنادار از هنر ابزورد(پوچ گرایی)، نیهلیسم، ضدیت با عقل، کلیشهشکنی،تاکید بر شانس و تصادف و ضدیت با اصول شناخته شده هنر است.دادائیست ها همه چیز را مسخره میکردند، حتی خودشان را.
مرکز فعالیتهای دادائیستی در زوزیخ «کاباره ولتر» بود، کلوپ شبانهای که در فوریه ۱۹۱۶ به وسیلهٔ هوگوبال، شاعر و موسیقیدان آلمانی، تأسیس شد. خواندن شعرهای بیمعنا، که گاه با تکرار در یک زمان همراه با موسیقی گوشخراش، از جمله برنامههای معمول این کاباره بود. در تابستان ۱۹۱۶یکی از بنیانگذاران این مکتب فرهنگ لغت را باز می کند و دست روی کلمه ای می گذرد که آن کلمه "دادا" به معنی اسب کوچک چوبی بود و به این ترتیب لفظ «دادا» برای نامیدن کار و هدف این گروه برگزیده شد و به جای نام ولتر، که نویسندهٔ بزرگ وطنزپرداز بود، انتخاب گردید.
اعمال و رفتار غیر متعارف در این کلوپ شبانه موجب شکایت ساکنان اطراف آن شد درنتیجه، در سال ۱۹۱۷ به اجبار تعطیل گردید.
دادائیسم، مانند تمام سبک های پیش از خود علاوه بر نقاشی و هنرهای بصری در شعر و ادبیات، تئاتر، موسیقی و گرافیک نمود پیدا کرد. نقاشان دادائیست نقاشیهایی را می کشیدند تنها با استفاده از چند خط کج و معوج. نمایشهایی واقعا بی معنی و موسیقی تنها با تکرار چند نت.
معروف ترین نقاش این سبک مارسل دوشان است.
دادا در نهان تفکری ساختارشکن داشت که تغییر و دگرگونی صور هنر را میخواست
عده ای معتقدند که اصل تفکر دادا بر این است که مثلا اگر یک نقاشی فقط یک خط باشد، خوب البته این اسمش هنر نیست، ولی سعی دارد بفهماند که نقاشی از همین خطها تشکیل شدهاست. پس این ضدهنر است؛ ولی ضدهنر هم چیز بدی نیست و لازم است!
برتون، پیکابیا، تریستان تسارا، آراگون، الوار، گیلوم آپولینه، مکس ژاکوب و سوپو از جمله شاعرانی هستند که به این مکتب پیوستند
دادا بعدها کم کم تلطیف یافت و به سورئالیسم تبدیل شد.
سورئالیسم:
مکتب سورئالیسم در سال 1924 به وسیله "اندره برتون" ایجاد شد. وی معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت:
"سورئالیسم عبارت است از فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد."
در سورئالیسم هدف هنرمند این است که یک واقعیت تازه و مطلق در بیاورد، به عبارت دیگر واقعیت و رویا را به هم بیامیزد"واقعیتی برتر از واقعیت" بیافریند. از مشهور ترین هنرمندان سورئالیست، "سالوادوردالی" و "رنه ماگریت" هستند.
The Persistence of Memory
سالوادور دالی
temptation of st anthony
سالوادور دالی
آندره برتون و دوستش "لویی آراگون" از آن جهت که هر دو پزشک امراض روانی بودند، به نوعی نظریه فروید در مورد ضمیر پنهان را وارد ادبیات کردند و به این ترتیب سوررئالیسم با جایگزینی مفهوم واقعیت برتر به جای عصیان و نفی موجود در دادائیسم شکل گرفت.
به عقیده این گروه هر چیز که در مغز انسان می گذرد (در صورتی که پیش از تفکر یادداشت شود)، مطالب ناآگاهانه، حرفهای خود به خودی (که بدون اختیار از دهان بیرون می آید) و همچنین رویا جزء مواد اولیه سورئالیسم به شمار می رود.
سورئالیست ها می گویند بسیاری از تصورات و تخیلات و اندیشه های آدمی هست که انسان بر اثر مقید بودن به قید اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و رسوم و عادات از بیان آنها خودداری می کند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می راند.
این قبیل افکار و اندیشه ها و آرزوها غالباً در خواب و رویا و در شوخی ها و حرف هایی که از زبان انسان می پرد تجلی می کند و سورئالیستم طرفدار بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار و تصورات و اوهام و آرزوها است.
سورئالیست ها فعالیت اصیل انسان را همان فعالیت رویا مانند ندای درونی دنیای ناخودآگاه می دانند.
از دیگر سورئالیست های معروف می توان به "پل الوار" و "گیوم آپولینر" اشاره کرد.
سورئالیسم در سینما و عکاسی
دوران شکل گیری سورئالیسم تقریبا با اولین موفقیتهای سینمای صامت همزمان است. با گسترش سینما در قرن 20 م بسیاری از سورئالیست ها ، رسانه ای آرمانی یافتند که می توانستند با آن دنیاهای دیگر راکاوش کنند.
اعتقاد سورئالیستها:
سینما را شیوه ی بیان شورانگیزی می شمردند؛ وسیله انصراف خاطر یا "شگفتی آفرین" با نیروی تاثیر گذاری که می توانند فرد را برای لحظاتی از زندگی شخصی خود جدا کنند.
از این رو سورئالیستها به صورت غیر عادی به سینما می رفتند: آنها وارد یک سالن سینما می شدند و بدون توجه به دنباله و پایان فیلم بیرون می آمدند و به سراغ سالن دیگر می رفتند ، از فیلمی به فیلم دیگر بی انکه کوچکترین توجهی به سناریو فیلم داشته باشند و تنها به تصویرهایی توجه داشتند که جدا از زمینه ی رواییشان بهانه ای می شد برای رویا و ساختارهای خیالی.
آنها در ساخت فیلم نیز از مونتاژ برای ایجاد فضای سورئال استفاده می کردند. چرا که مونتاژ فیلم امکان می دهد که زمان و مکان را به کلی زیر رو کنند و واقعیت و خیال را در نمایشی محسوس در آمیزند. من ری، هانس ریشتر، فرانسیس پیکابیا هنرمندانی بودند که با رویکرد سورئالیستی به تجربه گرایی در فیلم پرداختند. و رنه کلر و بونوئل نیز هر دو کارشان را با همکاری سورئالیستها آغاز کردند.
لوئیس بونوئل و سالوادور دالی در 1928 با همکاری هم فیلم " سگ آندلسی" را ساختند که یک فیلم سورئالیستی تمام عیار محسوب می شود. مثلا در یکی از سکانس ها:ابری از برابر ماه می گذرد و در پلان بعد تیغی چشمی را در می آورد. یا در سکانسی دیگر از این فیلم: مرد جوان دهان خود را از چهره اش جدا می کند و کف دستش می گیرد.زن از این عمل ناراحت می شود و موهای زیر بغل خود را می نگرد؛ مویی وجود ندارد، سپس مبهوت می شود چون موها مانند ریش بر چهره مرد است . یا نمایی از فیلم که خرهای مرده بر روی پیانوها خودنمایی می کنند. و دستی که از آن مورچه بیرون می آید!
از دیگر فیلمها بونوئل ، این سینما گر شاعر: عصر طلایی ، فراموش شدگان، سرزمین بی نان، ملک الموت و ...
بطور کلی می توان گفت : سورئالیست ها در فن سینما توگرافی ، مجموعه ای از وسائل را پیدا می کنند که مخصوصا می تواند بازگوی رویاها و اشتیاق و فعالیتهای ضمیر ناخودآگاه باشد. یک فیلم سورئالیستی از طریق ذهن بر عواطف تاثیر می گذارد و فرد را از ضمیر آگاه به ضمیر ناخودآگاه می برد. اگر جنبش سورئالیسم به خودی خود عمر کوتاهی داشتف تاثیرش هنوز کاهش نیافته است . این جنبش به خودی خود یک چیز است. و حساسیتی که آنرا ایجاد کرد و هنوز ادامه دارد کاملا چیز دیگری است
"وقتی کودک بودم، مانند یک کودک سخن گفتم . مانند یک کودک فهمیدم. مانند یک کودک فکر کردم.
اما وقتی مرد شدم، چیزهای کودکانه را کنار گذاشتم. "
فیلمنامه سگ آندلسی
چیزی که امروز در دنیای عکاسی شاهد آن هستیم به تصویر کشیده شدن سورئالیسم توسط دوربین عکاسی است. در هم آمیختگی واقعیت و توهم.
آنچه بیش از هر چیز روش سوررئالیستی را مشخص می کند نوعی آزادی مطلق در شکل و محتوا است که سوررئالیست ها از آن با عنوان : نوشتار و بیان اتوماتیک یا خود کار نام می برند.و یا شاید تقلیدی آگاهانه از تابلوهای نقاشی دالی و دیگر نقاشان سورئالیست. شاید به جرات بتوان گفت سورئالیسم بیشتر حرکتی تجسمی است تا ادبی، نفی واقعیت از خلال دگرگون کردن تصویر و بهم ریختگی عناصر تجسمی.
و شاید بتوان ادعا کرد که بزرگترین دستاورد سورئالیسم گسترش دیدگاه های فرویدی در تصاویر بود و از این طریق راه بر گرایش های نمادین، ذهن گرایانه و تفسیری ازفرا واقعیت گشود.
BY:Ivan colman عکاس سورئالیست
دادائیسم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برای دیگر کاربردها، دادا (ابهامزدایی) را ببینید.
جلد ویراست اول کتاب دادا. ویرایش شده توسط تریستان تزارا، زوریخ، ۱۹۱۷.
دادا، دادائیسم، داداگری یا مکتب دادا (به فرانسوی: Dadaïsme) جنبشی فرهنگی بود که به زمینههای هنرهای تجسمی، ادبیات (بیشتر شعر) تئاتر و طراحی گرافیک مربوط میشد. این جنبش در زمان جنگ جهانی اول در شهر زوریخ در کشور سوئیس پدید آمد.
محتویات |
پیشزمینه و انگیزهها
دادائیسم را میتوان زاییدهٔ نومیدی، اضطراب و هرج و مرج ناشی از آدمکشیها و خرابیهای جنگ جهانی اول دانست. دادائیسم زبان حال کسانی است که به پایداری و دوام هیچ امری امید ندارند، در واقع دادائیسم با همه چیز مخالف است حتی با دادائیسم.[۱]، غرض پیروان این مکتب طغیانی بر ضد هنر، اخلاق و اجتماع بود. آنان میخواستند بشریت و در آغاز ادبیات را از زیر یوغ عقل و منطق و زبان آزاد کنند و بیشک چون بنای این مکتب بر نفی بود ناچار میبایست شیوهٔ کار خود را هم بر نفی استوار و عبارتهایی غیرقابل فهم انشا کنند. شاعران این مکتب کلماتی را از روزنامه جدا میکردند و با کنار هم گذاشتن آنها شعر میسرودند که جملاتی کاملاً بیمعنی پدید میآمد. یکی از بنیانگذاران دادائیسم میگوید در ساعت فلان بعد از ظهر فلان روز، در اتاق پشت میز بودیم و یکی داشت دست در دهانش میکرد. فرهنگ لغت را باز کردم و لغت دادا - به معنی اسب چوبی بچهها - آمد.
تاریخچه
آغاز
دادای اروپایی در سال ۱۹۱۶ در زوریخ توسط گروهی از هنرمندان و نویسندگان بنیاد گرفت که تریستان تزارا، شاعر رومانیایی و مارسل ژانکو، از آن جمله بودند. بسیاری از روشنفکران اروپایی در طول جنگ جهانی اول در سوئیس (که در طول جنگ بیطرف باقی ماند) پناه گرفتند در نتیجه یک فضای هنری زنده و پویا در این کشور بهوجود آمد.[۲]
مرکز فعالیتها
مرکز فعالیتهای دادائیستی در زوزیخ «کاباره ولتر» بود، کلوپ شبانهای که در فوریهٔ ۱۹۱۶ به وسیلهٔ هوگو بال، شاعر و موسیقیدان آلمانی، تأسیس شد. خواندن شعرهای بیمعنا، که گاه به تکرار در یک زمان، همراه با موسیقی گوشخراش، از جمله برنامههای معمول این کاباره بودند. در تابستان ۱۹۱۶، لفظ «دادا» به جای نام ولتر، که نویسندهٔ بزرگ اخلاق و طنزپرداز بود، برای نامیدن کار و هدف این گروه برگزیده شد. اعمال و رفتار غیر متعارف در این کلوپ شبانه موجب شکایت ساکنان اطراف آن شد در نتیجه، در ۱۹۱۷ به اجبار تعطیل گردید.[۳][۴]
پایان و تأثرات
دادا، جنبش هنری که به عنوان طغیانی در برابر سرخوردگیهای ناشی از جنگ جهانی اول بود، تا ۱۹۲۲ ادامه یافت. دادا هر چند عمر کوتاهی داشت و فقط در چند شهر متمرکز بود، تأثیر فوقالعادهای از خود به جای گذاشت، و موجب شد که جنبشهای هنر پیشتاز، میثاقها، ارزشهای فرهنگی دیرینه را به چالش گیرند. دادا از جمله حرکتهای مهمی بود که جنبش فراواقعگرایی (سورئالیسم) در پاریس از آن نشأت گرفت.[۵]
گسترش دادا در نقاط دیگر جهان
برلین
دادا در اواخر جنگ به آلمان انتقال یافت و به ویژه در برلین رنگ سیاسی به خود گرفت و میلیتاریسم و ناسیونالیسم را مورد حمله قرار داد.[۶]
نیویورک
نیویورک همزمان با زوریخ به یکی از مراکز فعالیتهای دادائیستی تبدیل شد و مارسل دوشان، منری و فرانسیس پیکابیا در زمرهٔ فعالان اصلی آن بودند.[۷]
پاریس
در پاریس، فرانسیس پیکایا، آرتور کراوان و ژاک واشه مکتب دادای پاریس را بنیان گذاشتند.
در ادبیات و شعر
برتون، پیکابیا، تریستان تزارا، آراگون، الوار، گیوم آپولینر، مکس ژاکوب و سوپو از جمله شاعرانی هستند که به این مکتب پیوستند.
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
داداییسم یا مکتب دادا یک جنبش کوتاه مدت بود که در ادبیات و نقاشی میان سالهای 1916 و 1922 میلادی پدیدار شد. این جنبش زاییدۀ نومیدی و اضطراب و هرج و مرج و خرابی حاصل از جنگ جهانی اول بود. داداییسم در اساس زبان حال کسانی را نشان میداد که به ثبات و داوم هیچ چیز امیدی نداشتند و چیزی را در زندگی پابرجا نمیشمردند. هدف پیروان این مکتب تبلیغ بی شکلی مطلق و شورشی بودعلیه هنر و اخلاق و اجتماع و نفی دنیای موجود. دنیایی که ستونهایش بر پایۀ جنگ و آدم کشی تکیه داشت. «رسوایی برای رسوایی» هدف این مکتب بود. بنابراین هواخواهان آن، شیوۀ کار خود را با عبارتهای قابل درک تنظیم نکردند. زیرا چون بنای این مکتب بر نفی بود، ناچار باید خود را هم نفی میکرد. داداییسم برای دهن کجی و ریشخند دنیای شعر و ادب، سیمای مضحک خود را نشان داد تا با رسوایی، رسوایی ببار آورد.در 1921 میلادی نمایشی که در تالار «گاوو» در فرانسه به تماشا گذاشته شد از اینقرار بود: دونفر روی صحنه با هم روبرو میشدند، اولی میگفت: «پستخانه آن روبرو است.» دومی پاسخ میداد: «از من چه کاری ساخته است.» پرده می افتاد و نمایش بپایان میرسید.برنامۀ دیگری که داداییستها اجرا کردند برنامه ای بود که آندره و فیلیپ سوپو (Andre et Fillipe Sopeau) با نام «لطفا» (S’il vous plait). پردۀ نخست این برنامه به این ترتیب بود که ریبمون دسِنی (Ribemont Dessaignes) در حالی که خود را با قیف بزرگی پوشانده بود، رقصی اجرا کرد. در پردۀ دوم بنابر برنامۀ اعلام شده قرار بود نویسندگان نمایشنامه جلو پرده بیایند و خودکشی کنند. همچنین در این برنامه اعلام شده بود که داداییستها در برابر چشم تماشاگران موهای سر خود را خواهند تراشید. اما مردم پس از پایان به اصطلاح پردۀ نخست نه تنها گوجه فرنگی، بل که برای نخستین بار در دنیا بیفتک بسوی صحنه پرتاب کردند. این چیزها اغلب درون قیف می افتاد. به این ترتیب تماشاگران مانع ادامۀ برنامه شدند.در سال 1922 میلادی جنبشی که نمایندۀ بحران روانی و عدم تعادل فکری یک نسل بود از میان رفت و جای خود را به سوررآلیسم (Surrealism) داد.دادایسم زاده ی هرج و مرج و اضطراب ناشی از جنگ جهانی اول بود.در واقع این مکتب بین سالهای 1916 تا 1922 در اکثر اروپا رواج داشت.تریستان تزارا،شاعر رومانیایی در سوییس این مکتب را به وجود آورد.و اما عقاید دادایست ها:_آنها به نوعی یک مکتب نیهیلیست بودند.یکی از شعارهای آنان این بود:ما نه ادبیات می خواهیم و نه ادیب را.نه هنر می خواهیم و نه هنرمند را.ما موسیقی نمی خواهیم،عقل و خرد نمی خواهیم،وطن و سیاست نمی خواهیم.ما((هیچ))می خواهیم.اینگونه به تازگی خواهیم رسید.آنها می گفتند هر اعتقادی،مثل یک بند است که مانع اعمال خلاقانه می شود._آنها به همه چیز اعتراض داشتند.آنها می خواستند با از بین بردن قوانین و مرزها،هرج و مرجی در هنر به وجود آورند._آنها هر چیز متعارفی را مردود می دانستند.به تعریف خودشان:دادا حماقتی است که در ملاءعام متعارفها را به بند می کشد._تزارا درباره ی داداییسم گفته:مکتب ما،ذهنیتی منفی،اما بزرگ است.داداییستها تاریخ،منطق،عقل،قانون و...را نفی کردند تا به سرشت درون انسان دست پیدا کنند.چون آنها اعتقاد داشتند تمام این کلمات به یک تعریف مبدل شده اند.آنها اعتقاد داشتند که همه چیز را باید از نو ساخت.داداییستها در نفی همه چیز تا آنجا پیش رفتند که حتی خودشان را نیز نفی کردند!به عقیدهی آنها یک داداییست واقعی با همه چیز مخالف است،حتی با داداییسم!_آنها اعتقاد داشتند هر کس باید هر کاری را که دلش خواست انجام دهد،حتی اگر مخالف عرف جامعه باشد.اینگونه است که خلاقیت ایجاد می شود._داداییستها حاکمیت همه چیز را مجاز می دانند،به شرط آنکه تمام آداب و رسوم گذشته را نفی کند.در واقع آنان به طور کل مخالف سنت هستند._آنها بهترین نظام را بی نظامی می دانند.از این نظر می توان آنها را شبیه آنارشیستها دانست._آنها اصولاً با نقد مخالفند.چون معتقدند منتقدان می خواهند آثار جدید را با قدیمی ها پیوند دهند._و در نهایت آنان خلاقیت را در خلق خود به خودی می دانند.بنابراین می گویند هنرمند باید هر چه به ذهنش می رسد را بدون دخالت عقل و منطق پیاده کن |
دادائیسم
دادا، دادائیسم، داداگری یا مکتب دادا (به فرانسوی: Dadaïsme) جنبشی فرهنگی بود که به زمینههای هنرهای تجسمی، ادبیات (بیشتر شعر) تئاتر و طراحی گرافیک مربوط میشد. این جنبش در زمان جنگ جهانی اول در شهر زوریخ در کشور سوئیس پدید آمد.
پسزمینه و انگیزهها
دادائیسم را میتوان زائیده? نومیدی و اضطراب و هرج و مرج ناشی از آدمکشیها و خرابیهای جنگ جهانی اول دانست. دادائیسم زبان حال کسانی است که به پایداری و دوام هیچ امری امید ندارند ،در واقع دادائیسم با همه چیز مخالف است حتی با دادائیسم.، غرض پیروان این مکتب طغیانی بر ضد هنر، اخلاق و اجتماع بود. آنان میخواستند بشریت و در آغاز ادبیات را از زیر یوغ عقل و منطق و زبان آزاد کنند و بی شک چون بنای این مکتب بر نفی بود ناچار میبایست شیوه? کار خود را هم بر نفی استوار و عبارتهایی غیرقابل فهم انشاء کنند. شاعران این مکتب کلماتی را از روزنامه جدا میکردند و با کنار هم گذاشتن آنها شعر میسرودند که جملاتی کاملاً بی معنی پدید میآمد. یکی از بنیانگذاران دادائیسم میگوید در ساعت فلان بعد از ظهر فلان روز، در اتاق پشت میز بودیم و یکی داشت دست در دهانش میکرد. فرهنگ لغت را باز کردم و لغت دادا _ به معنی اسب چوبی بچهها _ آمد.
تاریخچه
مرکز فعالیتها
مرکز فعالیتهای دادائیستی در زوزیخ «کاباره ولتر» بود، کلوپ شبانهای که در فوریه? 1916به وسیله? هوگو بال، شاعر و موسیقیدان آلمانی، تأسیس شد. خواندن شعرهای بیمعنا، که گاه به تکرار در یک زمان، همراه با موسیقی گوشخراش، از جمله برنامههای معمول این کاباره بودند. در تابستان1916، لفظ «دادا» برای نامیدن کار و هدف این گروه برگزیده شد؛ و به جای نام ولتر، که نویسنده? بزرگ اخلاق و طنزپرداز بود، انتخاب گردید. اعمال و رفتار غیر متعارف در این کلوپ شبانه موجب شکایت ساکنان اطراف آن شد درنتیجه، در 1917 به اجبار تعطیل گردید.
معرفی بنیانگذار مکتب ادبی«دادا» در ایران |
۱۶۷۰۸
ایستگاه خبر |
شنبه ، ۱۸ تیر ۱۳۹۰ ، ۰۹:۴۰ |
فرهنگخانه: ویراستی تازه از کتاب «من گورکنها را صدا میزنم» با مطالبی درباره بنیانگذار مکتب شعری دادا منتشر میشود.
در ویراست تازه این کتاب که ۵۰ صفحه از چاپ نخست بیشتر است و برای اخذ مجوز به اداره کتاب ارشاد رفته است، علاوه بر زندگی و شعر شاعران سورئالیست مانند پل الوار، لویی آراگون و روبر دسنوس - که در چاپ اول هم بود - زندگی و شعر بنیانگذار مکتب دادا «تریستان تزارا» و دو شاعر دیگر مکتب سوررئالیسم «فیلیپ سوپو» و «بنژامین پره» هم آمده است. اشعاری که از تزارا و آندره برتون و بنژامین پره در این کتاب آمده است، پیشتر منتشر نشده است. گردآوری و ترجمه شعرهایی که از پل الوار، لویى آراگون، آندره برتون، روبر دسنوس، تریستان تزارا، فیلیپ سوپو و بنژامین پره در این کتاب آمده است، توسط احسان لامع و ویراستاری اشعار هم توسط بهرنگ خان بابایی و جواد فرید انجام شده است. این کتاب را انتشارات نگاه در ۱۶۶ صفحه رای اخذ مجوز به اداره کتاب برده است. جنبش ادبی دادا در بستر جنگهای جهانى زاده شد؛ گروهى از جوانان که بعد از فارغالتحصیلى عازم جنگ شده بودند، تحت تاثیر شدید کشتارها و ویرانگرى ناشی از آن عصیان کردند و اساساً به ثبات و دوام هیچ امرى امید نداشتند. تعدادی از آنها به علایق ادبی داشتند، بعدها مکتبی ادبی دادا را ایجاد کردند.
|
دادا در لغت به معنی اسب چوبی است که کودکان بر آن سوار می شوند.
دادائیست هادر ابتداشاید بدین دلیل چنین نام بی موردی را برای جنبش خود انتخاب کردند تا بدین وسیله طبیعت و جهان بینی خود را مبتنی بر نفی ارزش هاست.
این مکتب که برای نخستین باردر سال 1916در زوریخ آغاز فعالیت نمود. در ابتدا بیشتر منحصر به فعالیت ادبی بود تا در زمینه های بصری.سپس این مکتب نفوذ خود را به هنرهای تجسمی و سپس به هنر های نمایشی و موسیقی توسعه داد.
در مجموع دادائیسم یک موقعیت خاص ذهنی از بیزاری و شک و تردید وبد گمانی و فروریختن ارزش هاستکه همزمانبا جنگ جهانی اول در اروپا شکل می گیرد. دادائیسم با نفی ارزش های اروپای صنعتی شده و جنگ افروز به آن پشت پا زد و زمینه را برای تکوین جنبش سورئالیسم آماده ساخت.از پیشگامان مکتب دادئیسم هانس آرپ پیکره تراش نقاش وشاعر بودکه در آفرینش همه نوع آّتارش خویشتن را به هدایت "قانون تصادف و اتفاق" می سپارد.
مارسل دوشان نیز که ابتدا به شیوه ی فوتوریستی کار می کرد و پس از کنار گذاشتن تابلو مشهور وی به نام "در حال پایین آمدن از پله"به جنبش دادائیسم پیوست که با هر آنچه سازمان یافته و رسمی نشده مخالف است. وی بر چهره بدلی ژورکوندیا مونالیزا اتر داوینچی سبیلی افزود و آنرا چون اتر نقاشی خود عرضه کرد. پس نگرش انتقادی در تصویر که گویی می خواسته نوشته روی یک تخته اعلانات را بپوشاند مردم حیرت زده شدند هدف دوشان نیز همین بود و این چهره زدائی را توهین به خود مونالیزا تلقی کرد.
ماکس ارنست از فعالان جنبش دادائیسم در آلمان بود نخستین اتر او به نام "دو کودک در معرض تهدید یک بلبل " متجلی می شود. تاب سنگین و خانه و دروازه برجسته گونه ای عینیت به منظره رویا گونه می دهد ودر همان حال آدمی را از تماشای تضاد بین شئی شبیه سازی و شئی واقعی به حیرت در می آورد