روابط عمومی

مهدی ق

روابط عمومی

مهدی ق

اخلاق در نهج البلاغه - استاد مجیدی

فهرست مطالب

1.             چکیده ....................................................................................................................2

2.             مقدمه ....................................................................................................................3

3.             صله رحم ....................................................................................................................5

4.             عیب پوشی ....................................................................................................................6

5.             صبروبردباری............................................................................................7

6.             امانت داری ....................................................................................................................8

7.             راز پوشی ....................................................................................................................9

8.             قناعت...................................................................................................10

9.             تقوی ..................................................................................................................11

10.       اهمیت تقوی

..................................................................................................................12

11.       آثار تقوی ..................................................................................................................13

12.       علامت متقیان ..................................................................................................................14

13.       کیفیت تقوی

..................................................................................................................15

14.       عزت نفس ..................................................................................................................16

15.       نتیجه گیری ..................................................................................................................18

16.       پی نوشت

................................................................................................................. 19

17.       منابع ..................................................................................................................20

چکیده

شناخت خلق ها و تمیز محمود و پسندیده از مذموم و زشت آنها و آراسته شدن به اخلاق پسندیده و نیکو و زائل ساختن اخلاق ناپسند از نظر امیرالمؤمنین در رأس دانش ها قرار دارد. اخلاق نیکو در نظر آن حضرت، به منزله ی برترین همنشین و بالاترین حسب برای انسان است. یکی از این خلق ها، صله رحم است که از شعب فضیلت عدالت است. صله رحم آن است که انسان خویشان خود را در خیرات دنیوی شرکت دهد. خداوند صله رحم را به منظور کثرت عدد خویشاوندان واجب گردانید. عیب پوشی که از شعب نصیحت است از اشرف کارهای کریم محسوب شده است و ثواب آن را حدی نیست. صبر بر مکروه و صبوری در راه حق به منزله ی سر برای ایمان است صبر کردن، کاری شجاعانه بلکه خود شجاعت است. امانت در اصطلاح مفسران، تکلیفی است که خدای تعالی از عبادات و طاعات برای خلق تعیین کرده است. در روایات به ادای امانت تأکید بسیار شده است. رازپوشی از افعال پسندیده ای است که موجب پیروزی انسان در کارها است. قناعت ملکه ای است برای نفس که موجب می شود انسان به قدر حاجت و ضرورت از مال اکتفا کند. قناعت مالی است که تمام نمی شود. زهد ترک مال و جاه و جمیع حظوظ نفس از دنیاست. زهد در دنیا موجب می شود تا خداوند، انسان را بر عیوب دنیا بینا کند. تقوی، دوری از عقوبت خداوند به واسطه ی طاعت اوست. هیچ چیز عزیزتر از تقوی نیست و تقوی، اولیای خدا را از محارم باز می دارد و دوای قلب ها و موجب طهارت نفوس و پناهگاهی محکم و باعث نزول برکات است. عفو از ظالم و شکر خدا و متهم کردن نفس خود و ترسیدن از اعمال خود از علائم متقین است. پرهیزکاران نیازهایشان سبک و نفوسشان عفیف است. چشم پوشی از حرام خدا و طالب علم نافع بودن و وقور بودن در حوادث و راستی در گفتار و میانه روی در پوشش و تواضع در مشی از علائم پرهیزکاران است. عزت نفس حالتی است برای انسان که مانع مغلوب شدن اوست. عزت حقیقی برای خدا و رسول و مؤمنین است و عزت غیر حقیقی غرور و ذلت است.
*
استناد: کوچنانی، قاسمعلی (پاییز 1389)، اخلاق در نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، ص 90-114.

واژه های کلیدی:

اخلاق، صله رحم، صبر، امانت داری، قناعت، زهد، تقوی، عزت نفس.

مقدمه

نقش و جایگاه علم اخلاق در رساندن انسان به کمال و سعادت دنیوی و اخروی چیست؟
رابطه شناخت فضائل و رذائل اخلاقی در عمل به فضائل و اجتناب از رذائل چگونه است؟
از امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان باب مدینه ی علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)چگونه می توان الگوی مکارم اخلاقی گرفت؟
نقش نهج البلاغه در معرفی و بیان فضائل و رذایل اخلاقی چیست؟
تعریف فضائلی از قبیل: صله رحم، کتمان سر، صبر، امانت داری و ادای امانت، قناعت، زهد، تقوی و عزت نفس چیست؟ و از دیدگاه امیرمؤمنان چه تأثیری در سعادت انسان دارد؟

انسان مرکب از روح و بدن است. هم چنان که بیان تفصیل امراض بدن و معالجات آن، بر عهده ی علم طب است؛ علم اخلاق نیز متکفل به بیان رذایل اخلاقی و معالجات آنها است. موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه است و غایت علم اخلاق، کامل کردن و رساندن انسان از اول افق انسانیت به جانب آخر کمالات انسانی است.اگر روح انسان به صفات شریف متصف گردد، آن گاه مدام و ابدی در بهجت و سعادت خواهد بود. اگر به رذایل صفات متصف گردد در عذاب و شقاوت مخلد خواهد بود. انسان از اول افق انسانیت تا آخر مدارج انسانیت، دارای عرض عریضی است. اولِ آن متصل به افق بهائم است و آخر آن به افق ملائکه اتصال دارد. علم اخلاق، انسان را از حضیض بهیمیّت به اوج مراتب ملکیّت عروج می دهد. پس صناعتی که اخس موجودات را به اشرف مخلوقات می رساند، صناعتی بس شریف است.بنابراین جهت بود که حکمای سلف، علم را به طور حقیقی، جز بر علم اخلاق اطلاق نمی کردند و علم اخلاق را به عنوان «اکسیر اعظم» می نامیدند و اول تعالیمشان علم اخلاق بود و معتقد بودند تا وقتی که اخلاق متعلم، مهذب نگشته سایر علوم برای او سودی نخواهد داشت.قرآن کریم برای تزکیه و تهذیب اخلاق، اهمیت خاصی قائل است و آنرا موجب فلاح و رستگاری می داند. رستگاری ملازم با سعادت است. چنانکه فرمود:قد افلح من تزکی.(1)
و نیز فرمود:قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها
هرکس نفس ناطقه ی خود را از گناه و بدکاری پاک و منزه سازد به یقین رستگار خواهد بود و هر که او را به کفر و گناه پلید گرداند البته زیانکار خواهد گشت.(2)
علی(علیه السلام) فرمود:و من تادب بادب الله اداه ذلک الی الفلاح الدائم؛(3)
هر کس به ادب مؤدب شود این ادب او را به رستگاری دائم می کشاند.


1. (اعلی، 14)                          2. (شمس، آیات 9و10)                         3. (سنن النبی، ص 92)

لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه؛ (1)

البته شما را در اقتدای به رسول خدا چه در صبر و مقاومت بادشمنی و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو خیر و سعادت بسیار است.خود آن حضرت نیز هدف مبعوث شدنش از طرف خدای تعالی را در به اتمام رساندن مکارم اخلاق، منحصر کرده و می فرماید:انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ (2)
از با مدینه علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از امیرمؤمنان(علیه السلام) منقول است:رأس العلم التمییز بین الاخلاق و اظهار محمودها و قمع مذمومها؛ (3)
در رأس دانش، تشخیص و تمییز بین خلق های پسندیده و ناپسند، و آشکار ساختن خلق های نیکو در خود و از بین بردن خلق های زشت و ناپسند از خود است.بنابراین، پرداختن به اخلاق در نظر امیرمؤمنان برای انسان از پرداختن به هر کار دیگری مقدم است.معرفت و شناخت فضائل و تفکیک آن از رذایل اخلاقی در درجه ی اول اهمیت است و پس از آن اقدام به آراستن خود به اخلاق نیکو و زدودن اخلاق ناپسند و مذموم از خود در درجه دوم اهمیت قرار دارد. چنانکه حکما قائل اند، حکمت نظری بر حکمت عملی تقدّم دارد، زیرا نظر به منزله ی چراغ است و عمل به منزله ی راه رفتن است و بدون نور و روشنی که در پرتو آن بتوان راه را از چاه تشخیص داد اقدام به راه رفتن خطرناک و عملی ناصواب است.آداب و اخلاق نیکو درنظر امیرمؤمنان، زیورهای همیشه تازه اند، چنانکه فرموده است:الادب حلل مجدده.(4)
و نیز فرموده است:و لا میراث کالادب (5)
هیچ میراثی همانند ادب و اخلاق نیکو نیست.و در باب اهمیت زندگی و مراوده با مردم براساس اخلاق نیکو، فرمود:خالطوا الناس مخالطه ان متم معها بکوا علیکم، و ان عشتم حنوا الیکم؛
با مردم چنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده باشید مشتاق دیدن شما باشند .(6)

در یک سفارش اخلاقی در عمل بزرگوارانه می فرماید:ازجر المسیء بثواب المحسن؛
بدکار را پاداش نیکان ده تا او را از بدی بازداری .(7)


1. (احزاب /21)        2. (کنزالعمال، 5217(         3. (غررالحکم، 5267(.              4. (همان، حکمت5)
5. (نهج البلاغه، حکمت 51)                              6. (همان، حکمت 10)           7. (همان، حکمت 168)

و همچنین در غررالحکم از آن حضرت نقل گردیده است:من کمال الایمان مکافاه المسی بالاحسان؛
جزا دادن بدکار با احسان از کمال ایمان است .(1)

از آنجا که ملکات اخلاقی در دنیا و آخرت با نفس انسان همراه اند اگر نیکو باشند همنشینانی خوب و اگر بد باشند همراهانی بد خواهند بود. لذا فرمود:لا قرین کحسن الخلق؛
هیچ همنشینی بهتر از اخلاق خوب نیست .(2)
و نیز فرمود: اکرم الحسب حسن الخلق؛
بالاترین حسب و نژاد، اخلاق پسندیده است .(3)
در نهج البلاغه بسیاری از فضائل و رذایل اخلاقی معرفی شده است. در این جا به ذکر پاره ای از مهم ترین فضائل و رذایل اخلاقی که در کتاب شریف نهج البلاغه آمده می پردازیم. ابتدا به تعریف این مفاهیم پرداخته و آن گاه از زبان امیرمؤمنان(علیه السلام) به تبیین و توضیح و نقش فضائل و رذایل اخلاقی اشاره می کنیم.عناوین اهم فضائلی که در نهج البلاغه به آنها پرداخته شده؛ عبارت است از: صله رحم، عیب پوشی، صبر و بردباری، امانت داری، رازپوشی، قناعت، زهد، تقوی، عزت نفس، عفت، حفظ زبان، گذشت، غیرت، اعتدال و میانه روی، استقامت و پایداری، بودن بین خوف و رجا، مشورت با اشخاص صالح، بخشش و سخاوت و تواضع.از عناوین رذایلی که حضرت به اجتناب از آنها توجه داده؛ عبارت است از: حسد، طمع؛ پیروی از هوانفس، بخل، ستم و ستمگری، خودبینی، تکبر، زنا، فخرفروشی، تعصب، خشم، بدعت، غیبت، شتاب و عجله، اسراف و تبذیر، دروغگویی، خودرایی، بدگمانی، مراء و جدال، حرص.صله رحم

آن است که انسان، خویشان و پیوستگان را با خود، در خیرات دنیایی شرکت دهد .(4)
برکوی(1)، که یکی از علمای علم اخلاق است، صله رحم را از شعب فضیلت عدالت شمرده است .(5)

حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در باب سبب وجوب صله رحم فرمود:[فرض الله] صله الرحم منماه للعدد؛
خداوند صله رحم را برای کثرت نفرات واجب گردانید .(6)
در خطبه ی 23 در محبت به خویشاوندان فرمود:ای مردم! هیچ کس هراندازه هم ثروتمند باشد، از خویشان (ایل وعشیره) خود و حمایت عملی و زبانی آنها از خویش بی نیاز نیست... هان! مبادا از خویشاوند نیازمند خود روی برتابید و از دادن مالی به او، که اگر ندهید چیزی برثروت شما نمی افزاید و اگر بدهید چیزی کم نمی شود.


1. (میزان الحکمه 418/8؛ فرهنگ اخلاق، 476(                  2. (نهج البلاغه، حکمت 109)
3. (همان، حکمت 38)                                                 4. (اخلاق ناصری، 116(.

5. (الطریقه المحدیه،ص127)                                        6. (نهج البلاغه، حکمت 252)

امام باقر(علیه السلام) صله رحم را یکی از سه مکارم دنیا و آخرت شمرده است .(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:ان اعجل الخیر ثوابا صله الرحم.(2)
حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود:هر که می خواهد خدا عمرش را دراز کند و روزیش را وسیع گرداند باید صله رحم کند .(3)
و نیز فرمود:صلوا ارحامکم ولو بالتسلیم
از خویشاوندان صله رحم کنید ولو با سلام کردن .(4)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روایتی تکان دهنده در اهمیت صله رحم فرمود:اوصی الشاهد من امتی و الغائب و من فی اصلاب الرجال و ارحام النساء الی یوم القیامه: ان یصل الرحم و ان کانت منه علی مسیره سنه فان ذلک من الدین .(5)
به حاضر و غایب امتم سفارش می کنم و به کسانی که در پشت پدران و رحم مادران هستند تا روز قیامت که صله رحم کنند و اگرچه فاصله میان ایشان یک سال راه باشد که این (صله رحم) جزو دین است.و ریشه ی سخنان امیرمؤمنان(علیه السلام) و حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، آیه قرآن است که فرموده است:و اتقوا الله الذی تسائلون به الارحام ان الله کان علیکم رقیبا؛
و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست می کنید و درباره ی ارحام کوتاهی مکنید که همانا خداوند ناظر و مراقب اعمال شماست.(6)

عیب پوشی یا سترالعیوب
ضد کشف عیوب، پوشیدن و مخفی کردن عیب هاست و آن از شعبه های نصیحت است، و حدی برای ثواب آن نیست. چنان که از اخبار فراوان استفاده می شود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:من ستر علی مسلم ستره الله فی الدنیا و الاخره؛
هر که برعیب مسلمانی پرده پوشد خداوند در دنیا و آخرت عیب او را بپوشاند .(7)
امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره ی پوشاندن عیب دیگران فرمود:من اشرف افعال الکریم غفلته عما یعلم؛
از کارهای شرافت مندانه مرد کریم آن است که از آن چه می داند خود تغافل ورزد (و عیب دیگران را نادیده پندارد) (8)


1.(ر.ک: منتهی الامال 131/2)                   2. (جامع السعادت 266/2)                       3. (همان)      4. (همان، ص 269)            5.(جامع السعادات 268/2)                      6  )لنسا/1(    7. (جامع السعادات 280/2)                       8. (نهج البلاغه، حکمت 222).

و در سخنی دیگر فرمود:من نظر من عیب نفسه اشتغل عن عیب غیره؛
هر که در عیب خود بنگرد، عیب دیگران را از یاد ببرد .(1)
حضرت امیر(علیه السلام) در یک تعبیر دیگر فرموده است:السخاء سترالعیوب(2)
سخاوت و بخشش پوشاندن عیب دیگران است.

صبر و بردباری
صبر بر دو قسم است: صبر بر پیشامدی که کراهت داری و صبر بر ترک چیزی که دوست داری.و قال علیه السلام: الصبر صبران: صبر علی ما تکره، و صبر عما تحب .(3)
امیرمؤمنان(علیه السلام) در وصیتش به فرزندش حسن(علیه السلام) فرمود:عود نفسک الصبر علی المکروه، و نعم الخلق التصبر فی الحق؛
خویشتن را به صبوری در برابر ناخوشایندها عادت ده، و نیکو خصلتی است صبوری کردن در راه حق.(4)

در خطبه 98 فرمود:و ان ابتلیتم فاصبرووا، فان العاقبه للمتقین؛
اگر [به رنج و ناراحتی] مبتلا شدید، شکیبا باشید که عاقبت [پیروزی] با پرهیزگاران [یعنی با صابران] است.در خطبه ی 26 فرمود:و استشعروا الصبر فانه ادعی الی النصر؛
شکیبایی را شعار خود سازید که به نصرت و پیروزی فراخواننده تر است.نقش و اهمیت صبر برای ایمان آن چنان است که سر برای تن و بدن مهم است. در این خصوص فرمود:فان الصبر من الایمان کالراس من الجسد، لا خیر فی جسد لا راس معه؛
برشما باد که صبرو بردباری پیشه کنید؛ زیرا همان گونه که سر، نشانه ی حیات بدن است، صبر نیز دلیل ایمان است و بدنی که سر در آن نباشد خیر و حیات در آن نیست و ایمان که توأم با صبر نباشد ارزشی ندارد .(5)

در حکمت چهارم نهج البلاغه، حضرت امیر(علیه السلام) صبر را شجاعت و دلیری می داند و می فرماید:الصبر شجاعه.


1. (همان، حکمت 349)              2 . (میزان الحکمه 420/4 به نقل از غررالحکم)           3. (نهج البلاغه، حکمت 55(                4. (نهج البلاغه، نامه 31)            5. (همان، حکمت82(.

امانت داری و ادای امانت
امن به معنی طمأنینه نفس و زوال خوف است و نیز امن عبارت است از: عدم توقع مکروه در زمان آتی. و امن و امانت و امان مصدرند. امانت یعنی استواری در راستی و به معنی درستکاری است، و ضد آن خیانت است. (1)

و امانت دار یعنی امین و استوار، (2)و کسی که امانت نگاه دارد (3)و کسی دارای صفت امانت باشد و هر چه به او سپارند بدون کسر و نقصان باز دهد، و هرچه به او گویند اعاده آن در هیچ جا و هیچ وقت جایز نداند و روا نشمارد (4).
فرق ودیعه با امانت این است که ودیعه نگاه داری شیء است به قصد، و امانت چیزی است که بدون قصد به دست آید مانند آن که بادلباسی را به درون اطاق افکند. و نیز ودیعت بری از ضمان است اگر موافقت شده باشد، اما امانت بری از آن نیست تا آنگاه که به صاحبش برسانند .(5)
به اهل (عیال) مرد و مال وی و کسانی که آنها را گذاشته و به سفر می رود، امانت می گویند .(6) در اصطلاح مفسران، امانت تکالیفی است که خدای تعالی بر خلق تعیین کرده از عبادت و طاعات(7). در اصطلاح متصوفان استعدادی است که خدای تعالی برای کسب خیر و علم و عشق در دل انسان ودیعت نهاده است. خواجه عبدالله انصاری گوید: و امانت ها که کتاب و سنت بدان ناطق است سه چیز است: یکی طاعت دین که رب العالمین آن را امانت خواند و گفت: «انا عرضنا الامانه». و دیگر، زنان نزدیک مردان امانت اند که حضرت رسول فرمود: «اخذ تموهن بامانه الله؛ شما آنها را به عنوان خدا گرفتید». سه دیگر، مالی که نزد وی بنهی یا سری که با وی بگویی که فرمود:فلیود الذی ائتمن امانته (8)

امیرمؤمنان درنامه اش به مالک اشتر می فرماید: و ان عقدت بینک و بین عدو لک عقده او البسته منک دمه، فحظ عهدک بالوفاء، و ارع ذمتک بالاماته، و اجعل نفسک جنه دون ما اعطیت؛

1. (فرهنگ اخلاق، ص155 به نقل از شرح اصول الکافی، 399/1تا 538)                 2. (ناظم الاطباء)

3. (فرهنگ معین)                           4. (ناظم الاطباء)                 5. (کشاف اصطلاحات الفنون، ذیل ودیعه)

6. (انندراج، ذیل واژه امانت)                                                     7. (فرهنگ معین، ذیل واژه امانت)

8. (البقره، 284؛ کشف الاسرار، ج2، ص561، به نقل از سجادی، دکتر سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص 121).

اگر با دشمن خود پیمانی بستی یا به او جامه ی زنهار و امان پوشاندی به پیمان خویش وفا کن و با امانت پیمانت را رعایت نما و خود را سپر زنهاری که داده ای گردان .(1)
از آن حضرت منقول است که:ادوا الامانه ولو الی قتله اولاد الانبیاء؛
امانت را ادا کنید هرچند آن امانت برای قاتلان فرزندان انبیاء باشد.(2)

حضرت امیر(علیه السلام) فرمود:اقسم لسمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول لی قبل وفاته یساعه مرار ثلاثا: یا اباالحسن اد الامانه الی البر و الفاخر فیما قل و جل -حتی فی الخیط و المخیط؛
سوگند می خورم که هر آینه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که ساعتی قبل از وفاتش سه بار مکرر به من فرمود ای ابوالحسن امانت را به نیکوکار و گناهکار برگردان چه امانت کوچک باشد یا بزرگ حتی در نخ و سوزن(3).
در حدیثی آمده است، که علی(علیه السلام) هر گاه وقت نماز می شد به خود می پیچید و متزلزل می شد و رنگش تغییر می کرد. از او سؤال شد تو را چه شده است ای امیرمؤمنان؟ آن گاه فرمود: وقت نماز شد، وقت امانتی که خدای تعالی بر آسمان ها و زمین عرضه داشت و از آن ترسیدند.فی الحدیث ان علیا اذا حضر وقت الصلاه یتململ و یتزلزل و یتلون فیقال: مالک یا امیرالمؤمنین؟ فیقال: جاء وقت الصلوه، وقت آمانه عرضه الله علی السموات و الارض و اشفقن منها (4)

رازپوشی یا کتمان سر
کتمان سر یا رازپوشی، ضد آن افشاء سر است (5)، و پوشیدن راز از افعال پسندیده است. و اخبار امر به آن کرده است.امیرمؤمنان در مورد فایده ی رازپوشی، فرموده:من کتم سره کانت الخیره بیده؛
آن کسی که راز خود را پنهان دارد، اختیار به دست خود او خواهد بود(که پنهان دارد یا فاش سازد). (6)

امیرمؤمنان در یک تعبیر، به کار انداختن فکر را که سبب دوراندیشی و پیروزی است به سبب حفظ و نگه داری اسرار مربوط می داند و می فرماید:الظفر بالحزم، و الحزم باجاله الرای، و الرای بتحصین، الاسرار(7).


1. (نهج البلاغه، نامه 53)           2. (بحارالانوار، 115/75، به نقل از میزان الحکمه، 345/1) 3. ) بحارالانوار، 273/77، به نقل از میزان الحکمه، 345/1)

4. (نوادر الرواندی، 313/4)

5. (شرح اصول الکافی، 399/1 تا 538، حدیث جنود عقل و جهل)   6. (نهج البلاغه، حکمت 162) 7. (همان، حکمت 48)

قناعت
قناعت عبارت از ملکه ای است برای نفس که موجب می شود به قدر حاجت و ضرورت از مال اکتفاء کند، بدون اینکه سعی در طلب زائد بر آن داشته باشد(1).
امیرمؤمنان درباره ارزش قناعت فرمود:کفی بالقناعه ملکا، و بحسن الخلق نعیما؛
قناعت و حسن خلق برای نیل به یک نوع پادشاهی و نعمت کافی است(2).
و از طرف دیگر،القناعه مال لا ینفذ؛
قناعت را مالی می داند که تمام شدنی نیست(3). و در جای دیگر:طوبی لمن ذکر المعاد، و عمل للحساب، وقنع بالکفاف، ورضی عن الله؛
خوشا کسی که با یاد معاد روزگار بگذارند و برای روز حساب کار کند و بکوشد و به قدر نیاز خویش بسنده کند و از خداوند خرسند باشد(4).

زهد
زهد در لغت، ترک میل به شیء است. (5)و در اصطلاح اخلاق ضد حب دنیا و رغبت به آن است. زاهد کسی است که دنیا را به قلبش نخواهد و با جوارح و اعضا ترک نماید جز به قدر ضرورت بدن از دنیا بهره نجوید. به عبارت دیگر، زهد رو گرداندن از دنیا به سوی آخرت است .(6)
زهد حقیقی ترک مال و جاه، بلکه ترک جمیع حظوظ نفس از دنیاست. و علامت زهد حقیقی آن است که؛ غنا و فقر و ذمّ و مدح و ذلّ و عزّ (ذلت و عزت) به جهت غلبه انس به خدای تعالی برای زاهد مساوی باشد .(7)

امیرمؤمنان(علیه السلام) زهادت را چنین تعریف فرموده است:ایها الناس الزهاده قصر الامل، و الشکر عند النعم، و الورع عند المحارم؛ ای مردم! پارسایی، دامن آرزو برچیدن است و شکر نعمت حاضر گفتن، و از ناروا پارسایی ورزیدن [است] .(8)
حضرت در مورد مفهوم مقابل زهد، که رغبت است می فرماید:و الرغبه مفتاح النصب؛
رغبت کلید رنج است(9).


1. (جامع السعادت104/2)        2. (نهج البلاغه، حکمت 229)          3. (همان، حکمت 475)

4. (همان، حکمت 44)             5. (التعریفات، ص102)                 6. (جامع السعادت 57/2 تا 59).

7. (همان، حکمت 371).          8. (نهج البلاغه، خطبه 81)              9. (همان، حکمت 371)

و در مورد ثمره زهد می فرماید:ازهد فی الدنیا یبصرک الله عوراتها، و لا تغفل فلست بمغفول عنک؛
دل از دنیا برکن، تا خداوند تو را به عیب ها و زشتی های آن بینا کند و غافل مباش، زیرا خداوند از تو غافل نیست .(1)
و برترین زهد از نظر آن حضرت، مخفی نگاه داشتن زهد است.افضل الزهد اخفاء الزهد(2).
امیرمؤمنان(علیه السلام) خود زاهدترین مردم روزگار خود بود و در خواستن از دیگران به این که در زهد او را یاری دهند به عثمان بن حنیف نوشت:همانا پیشوایتان از تمام دنیا به دو کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است، آگاه باشید! شما نمی توانید چنین باشید! ولیکن مرا در پارسایی و تلاش و پاکدامنی و پیمودن راه صحیح یاری کنید.[الی عثمان بن حنیف الانصاری]. الاو ان لکل ماموم اماما یقتدی به، ویستضیء بنور علمه. الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه، و من طعمه بقرصیه. الا و انکم لا تقدرون علی ذلک، و لکن اعینونی بورع و اجتهاد، وعفه و سداد (3).
و در خطبه سوم نهج البلاغه در بی ارزشی دنیای مردم که به خوشی ها و لذات آن دل بسته اند می فرماید:و لالفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطه عنز؛
این دنیای شما نزد من از آب بینی یک بز هم ناچیزتر است.

تقوی
تقوی در لغت به معنی پرهیزکاری است. در اصطلاح اهل حقیقت، تقوی عبارت از دوری از عقوبت خداوند به واسطه طاعت خداوند است. به این معنی تقوی صیانت و مصون داشتن نفس است از آنچه با آن فعل یا ترک، مستحق عقوبت می شود(4).
تقوی در طاعت، عبارتست از اخلاص در طاعت، و تقوی در معصیت عبارت از ترک و حذر کردن از معصیت است. گفته شده: تقوی محافظت آداب شریعت است. و گفته شده: تقوی دوری کردن از همه آن چیزی است که انسان را از خدای تعالی دور کند. و همچنین: تقوی ترک لذات و بهره مندی های نفس است. گفته شده: تقوی [در اسلام] پیروی نسبت به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) از نظر گفتار و افعال است.


1. (همان، حکمت391)          2. (همان، حکمت 28)       3. (همان، نامه 45(       4. (التعریفات، ص 57)

5. (همان، ص 58)

مراتب تقوی
امام صادق(علیه السلام) فرمود: تقوی بر سه وجه است:1.تقوی از ترس آتش و عقاب، و آن ترک حرام است، و این تقوای عام است.2.و تقوای از خداست، و آن ترک شبهات است چه رسد به ترک حرام، و آن تقوای خاص است.3.و تقوای در خداست، و آن ترک حلال است تا چه رسد به ترک از شبهه (1)

در کتاب الهی به این سه مرتبه تقوی اشاره شده است آن جا که فرمود:لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا اذا اتقوا و آمنوا و عملوالصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا و آحسنوا و الله یحب المحسنین.(2)
بر آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند باکی نیست در آنچه از مأکولات خوردند هر گاه تقوی پیشه گرفتند و ایمان آوردند و کارهای نیک کنند و باز توبه کرده و پرهیزکار شوند و ایمان آوردند و باز پرهیزکار شدند که خدا نیکوکاران را دوست می دارد.

اهمیت تقوی
امیرمؤمنان فرمود:لاعز اعز من التقوی؛
هیچ عزتی عزیزتر و گرامی تر از پرهیزگاری نیست .(3)
و نیز فرموده:التقی رئیس الاخلاق؛ پرهیزگاری، سرور و رئیس اخلاق است .(4)
و فرمود:لا یقل عمل مع التقوی، و کیف یقل ما یتقبل؛
هیچ کاری که با تقوی همراه است کم محسوب نشود چگونه می توان کم شمرد آن عمل را که قبول درگاه حق شده است .(5)
و فرمود:فان تقوی الله مفتاح سداد، و ذخیره معاد، و عتق من کل ملکه، و نجاه من کل هلکه؛
همانا تقوای الهی، کلید هر در بسته و ذخیره آخرت و سبب آزادی از هر بردگی و نجات از هرهلاکتی است .(6)

و فرموده:ان خیر الزاد التقوی؛
بهترین توشه برای سفرآخرت تقوای الهی است .(7)


1. (جامع السعادات 186/2؛ با اقتباس از کتاب مصباح الشریعه، باب 883)

2. (مائده، 93)                                          3. (نهج البلاغه، حکمت 371)                        4. (همان، حکمت 410)                               5. (همان، حکمت 95)

6. (همان، خطبه 230)                                7. (همان، خطبه 130)

آثار تقوی
ان تقوی الله حمت اولیاء الله محارمه، و الزمت قلوبهم مخافته حتی اسهرت لیالیهم، واظمات هواجرهم؛
همانا تقوای الهی اولیای خدا را از حرام های او باز داشته و ترس از او را در دلهایشان جای داده، چندان که آنان را در شب ها بیدار و در روزهای داغ تشنه نگه داشته است .(1)
فان تقوی الله دواء داء قلوبکم، و بصرعمی افئدتکم، و شفاء مرض اجسادکم، و صلاح فساد صدورکم، و طهور دنس انفسکم، و جلاء غشاء ابصارکم،
همانا تقوای خدا داروی بیماری قلب های شماست و بینای کوری دل های شما و شفای بیماری جسم هایتان و باعث اصلاح تباهی سینه های شما و پاک کننده ی آلودگی جان های شما و جلادهنده ی تاریکی چشم های شما است .(2)
و اعلموا انه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن، و نورا من الظلم،
بدانید که هرکس تقوای الهی را در پیش گیرد، خداوند برای او راه خروجی از فتنه ها و نوری در تاریکی ها قرار دهد (3)؛
اعلمووا عبادالله ان التقوی دار حصن عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله، و لا یحرز من لجا الیه. الا و بالتقوی تقطع حمه الخطایا؛ ای بندگان خدا! بدانید که تقوی پناهگاهی محکم و استوار است و بدکاری و گناه حصاری ذلت آور است... آگاه باشید که با پرهیزگاری می توان زهر گناهان را از بین برد .(4)

فمن اخذ بالتقوی عزبت عنه الشدائد بعد دنوها، و احلولت له الامور بعد مرارتها، و انفرجت عنه الامواج بعد تراکمها، و اسهلت له الصعاب بعد انصابها، و هطلت علیه الکرامه بعد قحوطها، و تحدبت علیه الرحمه بعد نفورها، و تفجرت علیه النعم بعد نضوبها، و وبلت علیه البرکه بعد ارذاذها؛
هر کس تقوی را پیشه ساخت، سختی ها از وی دور و ناپدید شد. کرامت بر او باریدن گرفت، پس از آن که از وی بریده بود و رحمت خداوندی با لطف و محبت به او روی آورد پس از فرار و نفرت از وی و چشمه سارهای نعمت ها برای او شکافت و روان گشت، بعد از فروکش کردن و نایاب شدن آنها و باران برکت پس از کم شدن آن بر او باریدن گرفت .(5)


1. (همان، خطبه 114)           2. (همان، خطبه 198)        3. (خطبه 183)

4. (همان، خطبه 157)          5. (همان، خطبه 198)

علامت متقیان
حضرت علی(علیه السلام) در علامات پرهیزگاری می فرماید:یعفو عمن ظلمه، و یعطی من حرمه، و یصل من قطعه؛
پرهیزگار از کسی که به او ستم کرده می گذرد و به آنکه محرومش ساخته عطا می کند و با کسی که پیوندش را قطع کرده می پیوندد .(1)
یمسی و همه الشکر، و یصبح و همه الذکر، یبیت حذرا، و یصبح فرحا؛
همّ و غمّ او در شبانه روز ذکر خداوند است شب در پرهیز می خوابد و صبح شادان بر می خیزد(2).
فهم لانفسهم متهمون، و من اعمالهم مشفقون؛
پرهیزگاران خود را متهم می سازند و از کرده های خویش هراسان اند(3).
و حاجاتهم خفیفه، و انفسهم عفیفه؛
نیازهای پرهیزگاران سبک است و جان هایشان عفیف و با مناعت (4).
انک تری له قوه فی دین و حزما فی لین، و ایمانا فی یقین، و حرصا فی علم، و علما فی حلم؛
از علائم و صفات متقین این است که می بینی در آنها قوت و قدرت نیروی دین را و جدیت در عین نرمی و ایمان توأم با یقین و حریص بودن در کسب علم و حلیم بودن در عین عالم بودن .(5)

ارادتهم الدنیا فلم یریدوها؛
دنیا پرهیزگاران را خواست اما آنان دنیارا نخواستند .(6)
غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم، و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم؛
پرهیزگاران چشمان خود را از آنچه که به آنان تحریم فرموده است پوشیدند و گوش های خود را به آن علم که برای آنان سودمند است فرا دادند .(7)
فی الزلازل و قور. و فی المکاره صبور، و فی الرخاء شکور؛
پرهیزگار در مقابل حوادث اضطراب انگیز و لرزاننده با وقار و پابرجاست و در ناگواری ها شکیبا و در موقع آسایش سپاسگزار.(8)
المتقون فیها [فی الدنیا] هم اهل الفضائل: منطقهم الصواب، و ملبسهم الاقتصاد، ومشیهم التواضع؛
پرهیزگاران در دنیا اهل فصائل اند، گفتارشان راست و لباسشان متوسط و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است .(9)


1. (همان، خطبه 193)     2. (همان)           3. (همان)         4. (همان)         5. (همان)          6. (همان)
7. (همان)                    8. (همان)            9. (همان)

اذا زکی احد منهم خاف مما یقال له فیقول ک انا اعلم بنفسی من غیری، و ربی اعلم منی بنفسی ؛ اللهم لا تواخدنی بما یقولون، و اجعلنی افضل مما یظنون، و اغفرلی ما لا یعلمون؛
اگر یکی از پرهیزگاران را بستایند، از آنچه درباره ی او گویند بترسد، و گوید:«من خود را از دیگران بهتر می شناسم و خدای من مرا از خودم بهتر می شناسد. بار خدایا! مرا مؤاخذه مکن بدانچه بردباری می کردند.
و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الا علی
متقین با بدنهایی در این جهان زندگی می کنند اما روح آنها به جایگاهی بس اعلی وابسته است.(1)

کیفیت تقوی
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:اتقوا الله عبادالله تقیه ذی لب شغل التفکر قلبه، و انصب الخوف بدنه، و اسهر التهجد غرار نومه، و اظما الرجاء هواجر یومه، و ظلف الزهد شهواته؛
ای بندگان خدا! به خدا تقوی بورزید تقوای خردمندی که تفکر قلبش را به خود مشغول داشته و زهد و پارسایی از شهوات او جلوگیری کرده است (2)

توصیه به تقوی
فی وصیه للحسن و الحسین -(علیه السلام) - لماضربه ابن ملجم لعنه الله اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی ومن بلغه کتابی بتقوی الله، و نظم امرکم؛
به حسن و حسین(علیه السلام) پس از آن که ابن ملجم خدا او را لعنت کند او را ضربت زد فرمود: شما و همه فرزندان و دودمانم و هرکسی را که نامه من به او برسد توصیه می کنم به تقوای الهی و نظم امورتان (3)

اوصیکم بتقوی الله... و اشعروها قلوبکم، و ارحضوا بها ذنوبکم،... الا فصونوها و تصونووا بها؛
شما را به تقوای خداوندی توصیه می کنم، و آن را به دلهایتان قابل پذیرش و اشعار بدارید و گناهانتان را به وسیله ی تقوا بشویید. تقوا را از آلودگی ها حفظ کنید و تا به وسیله آن محفوظ و مصون از انحرافات شوید (4)


1. (همان، نامه 47)          2. (همان، خطبه 83)       

3. (همان، نامه 47)          4. (همان، خطبه 191)

هوشمندی متقین
فی صفه المتقین: صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویه؛
در وصف پرهیرگاران می فرماید: چند صباحی صبر کردند و در پی آن به آسایشی طولانی دست یافتند.(1)

عزت نفس
گاهی عزت در مواردی استعمال می شود که موجب مدح است، و گاهی در مواردی به کار می رود که موجب ذمّ و نکوهش است. عزتی که در مورد مدح استعمال می شود از قبیل؛ خداوند، خود و رسول خود و مؤمنین به خود را دارای عزت معرفی کرده است و فرمود:والله العزه و لرسوله و للمؤمنین؛ (منافقون/8).
و این عزت خدا و رسول و مؤمنان عزت حقیقی است، چون دائمی است و به بقاء الهی باقی است.و اما عزتی که در مورد ذمّ و نکوهش به کار می رود مانند عزتی است که برای کافران به کار رفته است که در واقع تعزّز [خود را عزیز وانمود کردن] است. در حقیقت ذلّ و خواری است و این عزت غیر حقیقی است. خداوند عزت به معنای غیر حقیقی را در مورد کافران به کار برده فرمود:ص و القرءان ذی الذکر بل الذین کفروا فی عزه و شقاق
ص قسم به قرآن صاحب مقام ذکر پندآموز عالیمان(1)، لیکن کافران در مقام غرور [عزت دروغین] و عداوت با حق هستند.)2(رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:کل عز لیس بالله فهو ذل. (مفردات غریب القرآن، مادّه «عزّ»
هر عزتی که وابسته به خدا نباشد خواری است.عزت نفس و مناعت طبع و استغناء از مردم در کلام امیرمؤمنان فراوان به کار رفته است، چنان که فرمود:المنیه و لا الدنیه! و التقلل و لا التوسل؛
خوشا مرگ و بدا زبونی و خواری، خوشا به اندک راضی شدن و از روی نیاز به این و آن نپرداختن .(3)

فوت الحاجه اهون من طلبها الی غیر اهلها؛
برنیامدن نیاز آسان است از خواهش کردن از نااهل (4)


1. (همان، خطبه 193)         2. (ص/2-1)                  3. (نهج البلاغه، حکمت 396).
4. (همان، حکمت 66)

لاعز کالحلم؛
عزّتی چون بردباری نیست .(1)

لاعز اعز من التقوی؛
هیچ عزّتی بالاتر از تقوا نیست .(2)
الاستغناء عن العذر اعز من الصدق به؛
بی نیاز از عذر بودن ارجمندتر [است] تا از روی راستی عذر آوردن .(3)

ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء طلبا لما عند الله! و احسن منه تیه الفقراء علی الاغنیاء اتکالا علی الله؛
چه زیباست فروتنی توانگران برابر تهیدستان برای آنچه نزد خداست، و چه زیباتر است بزرگ منشی تهیدستان در برابر توانگری به سبب اعتماد و توکل برخدا .(4)


1. (همان، حکمت 113)            2. (همان، حکمت 371)           3. (همان، حکمت 329)
4. (همان، حکمت 406)

نتیجه گیری :


از مجموع مباحث مطرح شده، موارد زیر را می توان نتیجه گیری کرد:1.علم اخلاق متکفل بیان فضائل و رذایل اخلاق و معالجات آنها است.2.علم اخلاق و تشخیص خلق های نیکو از اخلاق زشت، و عمل به اخلاق نیکو و زدودن اخلاق ناپسند در بین دانش ها در اولویت قرار دارد.3.در الگوگیری از مکارم اخلاق رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)که مدینه ی علم است، لازم است به باب مدینه علم امیرمؤمنان اقتدا کرد.4.در نهج البلاغه فضائل و رذایل اخلاقی به نحو احسن تبیین و معرفی شده است.از جمله فضائل اخلاقی بیان شده در نهج البلاغه، که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته، صله رحم، عیب پوشی، صبر وبردباری، امانت داری، رازپوشی و کتمان سرّ، قناعت، زهد، تقوی و عزت نفس است و نتایجی که از بیان این فضائل به دست می آید به شرح زیر است:الف) شرکت دادن خویشاوندان در خیرات دنیوی مورد تأکید است.ب) عیب پوشی از اشراف کارهای شخص کریم است.ج) صبر برای ایمان مانند سر است برای جسد.د) امانت داری و ادای امانت مورد تأکید است.هـ) رازپوشی موجب پیروزی انسان در کارهاست.و) قناعت ملکه ای است که موجب می شود انسان به قدر حاجت و ضرورت از مال اکتفا کند.ز) زهد در دنیا موجب می شود خداوند انسان را برعیوب دنیا بینا و بصیر گرداند.ح) تقوی دوری از عقوبت خداوند به واسطه طاعت اوست، تقوی بازدارنده از محارم و دوای قلب ها و موجب طهارت نفوس و پناهگاه محکم و باعث نزول برکات است. از علائم پرهیزکاران، عفو از ظالم، شکر از خدا و ترس از اعمال خود، خفیف بودن حاجات، طلب علم نافع، وقور بودن در حوادث، میانه روی در لباس و تواضع در مشی و صدق در گفتار است.

پی نوشت ها :

1.  دانشیار دانشگاه تهران.منبع: فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه(النهج) 30

2.   برکاوی

منابع:


1.  قرآن کریم
2.  نهج البلاغه
3.  آمدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی، غررالحکم ودررالکلم، با شرح خوانساری، با مقدمه و تصحیح جلال الدین محدث، چاپ سوم، تهران: 1360هـ.ش.4.  آملی، علامه شمس الدین محمد بن محمود، از علمای قرن هشتم هجری، نفایس الفنون، ج 1و 2، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، 1379، هـ.ش.5.  اصفهانی، راغب، از علمای قرن پنجم، مفردات غریب القرآن، تهران، 1373هـ .ق. برازش، علیرضا، مجموعه موضوعی نهج البلاغه و غررالحکم.6.  برکوی، شیخ محمد بن پیر، الطریقه المحمدیه و السیره الاحمدیه، طبع ترکیه، 1316 هـ .ق.7.  تهانوی، کشّاف اصطلاحات الفنون، ج1.8.  جرجانی، میر سیّد شریف، التعریفات، طبع مصر، 1938م.9.  خاتمی، احمد، فرهنگنامه موضوعی نهج البلاغه چاپ دوم، انتشارات سروش، 1382.10.  سجادی سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، انتشارات طهوری، چاپ پنجم، تهران 1379 هـ .ش.11.  شاد، محمد پادشاه، فرهنگ آنندراج.12.  شیرازی محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، (2 جلد)، به تصحیح محمد خواجوی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1366هـ .ش.13.  شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، چاپ چهاردهم، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1378هـ .ش
14.  طباطبائی، علامه سید محمد حسین، سنن النبی، مع ملحقات محمد هادی الفقهی، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرقه، 1427هـ .ق.15.  طوسی، خواجه نصیرالدین، متوفای 672هـ. .ق. اخلاق ناصری، با تصحیح مجتبی مینوی، علیرضا حیدری، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، 1360، هـ .ش.16.  طوسی، خواجه نصیرالدین، اوصاف الاشراف، به اهتمام سید مهدی شمس الدین، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1369هـ .ش.17.  عزیزی، عباس، نهج البلاغه موضوعی، چاپ هفتم، انتشارات صلاه، تهران، 1385هـ .ش.18.  کاشانی، مولی فتح الله، ترجمه و شرح نهج البلاغه، با تصحیح منصور پهلوان، انتشارات میقات، 661364هـ .ش.19.  کوچنانی، قاسمعلی، فرهنگ اخلاق، انتشارات الحوراء، تهران 1376هـ .ش.20.  مجتبوی، سید جلال الدین، علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات نراقی، انتشارات حکمت ج 1 و 2، چاپ سوم، 1366 هـ . ش.21.  محمدی ری شهری، میزان الحکمه، المجلد الاول، طبع سوم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1371.22.  معین، دکتر محمد، فرهنگ معین، انتشارات امیرکبیر.23.  نراقی، محمدمهدی، متوفای 1209هـ .ق. جامع السعادات، سه جلدی با مقدمه شیخ محمد رضا المظفر، طبع چهارم، از منشورات موسسه الاعلمی، بیروت، بی تا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد